شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
 
    ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
 
    این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
 
    غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
 
    نمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است
گناه دیدۀ مسکین نیست، کُمیت عاطفهها لنگ است
 
    دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
 
    این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
 
    دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی