برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند