از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم