ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
 
    ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
 
    تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
 
    من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
 
    مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
 
    چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
 
    با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم