لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد