لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
 
    اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
 
    ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
 
    عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
 
    در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
 
    با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم