رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم