تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند