تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
 
    من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
 
    لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
 
    اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
 
    مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
 
    صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟