الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
 
    تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
 
    غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
 
    گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
 
    رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
 
    دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان