امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
 
    بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
 
    آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
 
    توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
 
    وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
 
    برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
 
    خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند