با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
 
    اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
 
    این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
 
    بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
 
    در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
 
    بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند