عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش