از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
 
    در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
 
    قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
 
    مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
 
    گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
 
    کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
 
    جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده