ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده