تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت