دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
 
    دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
 
    آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
 
    پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت