تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
 
    من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
 
    وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
 
    شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
 
    و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد