شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است