تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است