همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر