کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
 
    انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
 
    از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
 
    فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خونآلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
 
    امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
 
    بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
 
    آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
 
    توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
 
    چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
 
    در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
 
    سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
 
    یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
 
    گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
 
    خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
 
    چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست