صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید