اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت كرد
«والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
«واللّیل» آیتیست ز موی تو یا حسین
دل نیست اینکه دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم