جاریست در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین «هشت آسمان»
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم