کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را