آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم