نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
 
    چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
 
    با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
 
    این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
 
    قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
 
    خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
 
    عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
 
    پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
 
    کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
 
    بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
 
    وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
 
    جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
 
    «هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
 
    فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم