از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
 
    عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
 
    تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
 
    ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
 
    بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
 
    ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
 
    رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
 
    سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
 
    ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
 
    هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
 
    دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
 
    آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
 
    شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
 
    خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
 
    دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
 
    گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
 
    «عشق، سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم»
 
    سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
 
    زمین، به زمزمه میآید، همان شبی که تو میآیی
همان شب آمنه میبیند، درون چشم تو دنیایی
 
    سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
 
    بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
 
    ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات
 
    لب ما و قصۀ زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی! چه عنایتی!
 
    آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
 
    چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی