عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود