درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم