عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود