گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود