پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود