میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی