ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ شعرت سورۀ یاسین نخواهد شد
ما شهیدان جنون بودیم از عهد قدیم
سنگ قبر ماست دریا، نقش قبر ما نسیم
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
نه مثل سارهای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
نمازی خواندهام در بارش یکریز ترتیلش
فدای عطر حوّل حالنای سال تحویلش
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
ابتدای کربلا مدینه نیست
ابتدای کربلا غدیر بود
شور بهپا میکند، خون تو در هر مقام
میشکنم بیصدا، در خود هر صبح و شام
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم