گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
برخیز ای برادر و عزم مصاف کن
شمشیر کین جاهلی خود، غلاف کن
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و، مگذار بگذرد
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند