آنکه در خطّۀ خون، جان به ره جانان داد
لبِ لعلش به جهانِ بشریّت جان داد
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش