در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
 
    سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
 
    آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
 
    در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
 
    تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
 
    عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
 
    مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
 
    قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
 
    شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
 
    اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
 
    آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
 
    تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
 
    کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
 
    شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
 
    خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد