پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شدهاى