پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آن روز با لبخند تا خورشید رفتی
امروز با لبخند برگشتی برادر
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما
مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب
بهار آمد و عطری به هر دیار زدند
به جایجای زمین نقشی از بهار زدند
آفتابی کز تجلی بیقرینش یافتم
در فلک میجُستم اما در زمینش یافتم
مردم دهند نسبت رویت بر آفتاب
اما ز بخت خود نکند باور آفتاب
گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری