رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
 
    گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
 
    در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
 
    زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
 
    امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
 
    مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند