به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری