ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم