کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری