رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن