شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
 
    این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
 
    بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
 
    حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
 
    دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟