ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
 
    گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
 
    گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
 
    حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
 
    راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
 
    دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟