ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
 
    کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
 
    تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
 
    حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
 
    دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟