دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
 
    به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
 
    همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
 
    افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
 
    سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
 
    عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
 
    با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
 
    ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
 
    آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
 
    هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
 
    امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
 
    نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش